مادر
همیشه فکر میکردم جای من بین چینهای دامن طوسی رنگت است که از ان با شیطنت بالا بروم و برسم روی قلبت که هم صدای اشنا دارد و هم رایحه ارام بخش عشق افرینی که بی هیچ بهانه انقدر دوستم دارد که حتی برایم جان میدهد. میدانی در وجود تو فقط ....... چروکهای صورتت را دوست ندارم انها ترسی عجیب در دلم می اندازد وای از انروز که تو نباشی مادر ...
نویسنده :
مامان صبا
12:07